گالری عکس پویا پالیزکار

در این وبلاگ آثارهایم را نشر خواهم داد!

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیعت گیلان» ثبت شده است

تالاب سوستان لاهیجان

تالاب سوستان لاهیجان

لحظه وقوع گُلدن تایم غروب تالاب سوستان شهر لاهیجان واقع در استان گیلان. 

ادامه مطلب...
۰۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار

سپید گیسو!

سپید گیسو!

بعد از تمام اتفاق ها، بالاخره فیلتر جدیدم که به سفارش من از خارج کشور خریده شده بود به دستم رسیده بود، فیلتر پلاریزر حالا جدیدترین عضو کیف ابزارم محسوب میشد. دیگه وقتش شده بود عکس بعدی رو با این فیلتر ثبت کنم. به لوکیشنم که رسیدم سریع تجهیزات رو مستقر کردم و با وسواس دیوانه وار کادرم رو ترکیب بندی کردم، حتی فوکال (فاصله کانونی) رو با وسواس بیش از حد تعیین کردم. ترکیب بندی رو همینطور با توجه و دقت بالا انجام دادم، سوژه های مزاحم رو با جهت دوربین و فوکال مناسب از کادر خارج کردم تا آسیب به ترکیب بندی وارد نشه. آبشار در نقطه طلایی سمت راست و مسیر روخانه در خط یک سوم افقی قرار دادم. حالا دیگه نوبت پلاریزر بود، از قاب در آوردم و به لنزم نصب کردم، در واقعیت به فیلتر uv متصل شد، فیلتر پلاریزر رو چرخوندم و ناگهان تمام اون بازتاب های زشت از سطح آب ناپدید شد. حالا میشد حتی داخل آب رو هم دید. دوباره رفتم سراغ کیفم. اینبار فیلتر nd رو بیرون کشیدم و به جلوی فیلتر پلاریزر متصلش کردم.

شات هیجان انگیزی شده بود، سه فیلتر در آن واحد برای ثبت و خلق یک فریم! هرکدوم از فیلترها داشتن وظیفه خاصی رو انجام میدادن...

فیلتر uv وظیفه محافظت از لنز و جلوگیری از ورود اشعه ماوراء بنفش رو داشت.

فیلتر پلاریزر وظیفه حذف بازتاب از سطح برگ ها و آب ها و...

فیلتر nd هم وظیفه کاهش ورود نور جهت نوردهی طولانی.

کار همچنان ادامه داشت، باید مقدار نوردهی لازم رو محاسبه میکردم تا به اون اندازه از زمان، به سنسور دوربین اجازه دریافت نور رو بدم.

ادامه مطلب...
۰۸ دی ۹۶ ، ۰۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار

تراوش مایه حیات

با رفیق عزیز ساک سفر رو بستیم و رفتیم فومن؛ در راه ساندویچ و آب معدنی خریدیم تا زمان ناهار گشنه نمونیم و غش نکنیم. به جنگل ها که رسیدیم دیگه کوه نوردی ما رسماً شروع شد. به همه طرف سرک می‌کشیدم و مثل یه شیر گرسنه دنبال اون لوکیشن بخت برگشته بودم :-) ^_^
چندین مکان نظرم رو جلب کرد اما بعد از بررسی دقیق متوجه این میشدم که در حدی نیست که ازش پوستر خلق بشه. این ثبت آخرین ثبت اون روز من هست، و قبل از این عکس های موفقیت آمیز دیگه ای هم ثبت کرده بودم. اما این آخری چالش برانگیز بود. اگه قرار بود این کادر رو ثبت کنم باید دمای صفر آب رو تا شکم به جون میخریدم، همینطور برای سلامت تمام تجهیزاتم ریسک میکردم؛ اما تجربه کاریم بهم میگفت من در شرایط فجیع، ثبت های فوق العاده ای رو رقم میزنم.
تصمیم گرفتم همه چی رو به جون بخرم و وارد آب فریزری بشم. جالب بود رفیق جان باند سیار آورده بود، گوشیم رو با بلوتوث متصل کردم و یکی از قطعه های محبوبم که از «ماهلر» بود رو گذاشتم پلی بشه. کل منطقه رو فضای کلاسیک سمفونیک ۱۸۰۰ فرا گرفته بود، با دوربین و سه پایه رفتم توی آب... رفتم که رفتم؛ اما تازه چالش های اصلی شروع شدن. بدلیل فشار جریان آب و تخته سنگ ها سه پایه اصلأ رو زمین سوار نمیشد. قدرت من هم در حال تحلیل بود، پاها در حال سِر شدن بودن، بعضی از جاها لیز بودن، همه این ها یکطرف، خطر آبخوردگی دوربین و لنز بزرگترین چالش های پیش رو بود.
ادامه مطلب...
۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۴:۴۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار

انعکاسم را به یاد آور

انعکاسم را به یاد آور

داستان جدیدی در کار نیست!

تمام گفتنی ها در پُست قبلی گفته شد... همان "واپسین دم های فروغ زمین" را میگویم.

اینجا همان محل نزاع هست، جایی که ماشین پلیس من رو به اینجا آورد.

کاش میماند و من رو برمیگردوند :) برگشت سخت بود... آن هم در تاریکی... با خستگی... با وسایل

ادامه مطلب...
۱۲ آبان ۹۶ ، ۰۲:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار

واپسین دم های فروغ زمین

واپسین دم های فروغ زمین

فصل پاییز رسید و من تمایل داشتم از سد خاکی سقالکسار با تم پاییزی عکاسی کنم. از چند روز قبل هواشناسی رو زیرنظر داشتم. روز موعود رسید، وسایل هامو جمع کردم و عازم سفر کوتاه شدیم. ماشین هایی که در اون خط کار میکردن تا جاده جیرده میبردن، بقیه راه رو باید پیاده پیموده میشد. با ماشین از اون جا تا سقالکسار شاید به زور ۵ الی ۱۰ بشه، ولی این اولین باری بود که پیاده میومدم، از اهالی اونجا پرسیدم که تا سد خاکی سقالکسار چقدر راهه؟ میگفتن نیم ساعت حدودٱ... واقعا خسته کننده بود، کلی راه با کلی وسایل روی دوش. توی مسیر تصمیم گرفتم ماشینی موتوری چیزی رد شد دست تکون بدم تا با مبلغی منو به مقصد برسونه. صدای ماشین که میشنیدم برمیگشتم و علامت میدادم. از شانس بد من ایندفعه ماشین کلانتری اومد، همینطور که به راهم ادامه دادم پلیس هم ازم سبقت گرفت و کنار جاده واستاد. وقتی که رسیدم به ماشین پلیس توقیف شدم -_-

ادامه مطلب...
۰۹ آبان ۹۶ ، ۰۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار

عروج درختان

عروج درختان

این عکس متعلق به سراوان هست. همان روزی که جاده ای به بهشت را خلق کردم، هوا تاریک شده بود، دیگه وقت برگشتن رسیده بود. در مسیر درختان داخل محوطه جنگل چشمم را گرفت، برخلاف دیگر درختها قامتی صاف داشتند. قوه تخیلم رو تحریک کرد. در ذهنم تجسم کردم که این درختان مات و شبح وار هستند و وارد شدن به اون، من رو به یک بُعد دیگری پرت میکنه، خیلی ساده بگم، این درختها در حال عروج هستند. اون ها دارن پرواز میکنن سمت آسمون. قوه تخیلم منظره جلو چشمم رو برام هیجانی و ترسناک درست کرده بود در حالی که اصلاً در عالم واقعیت اینطوری نبودش. این نگاه دیگه جنبه لنداسکیپ نیست. کاملاً سوررئال هستش که در ادامه با یک توضیح مختصر اون رو تشریح میکنم.

ادامه مطلب...
۰۵ آبان ۹۶ ، ۰۱:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پویا پالیزکار