با رفیق عزیز ساک سفر رو بستیم و رفتیم فومن؛ در راه ساندویچ و آب معدنی خریدیم تا زمان ناهار گشنه نمونیم و غش نکنیم. به جنگل ها که رسیدیم دیگه کوه نوردی ما رسماً شروع شد. به همه طرف سرک میکشیدم و مثل یه شیر گرسنه دنبال اون لوکیشن بخت برگشته بودم :-) ^_^
چندین مکان نظرم رو جلب کرد اما بعد از بررسی دقیق متوجه این میشدم که در حدی نیست که ازش پوستر خلق بشه. این ثبت آخرین ثبت اون روز من هست، و قبل از این عکس های موفقیت آمیز دیگه ای هم ثبت کرده بودم. اما این آخری چالش برانگیز بود. اگه قرار بود این کادر رو ثبت کنم باید دمای صفر آب رو تا شکم به جون میخریدم، همینطور برای سلامت تمام تجهیزاتم ریسک میکردم؛ اما تجربه کاریم بهم میگفت من در شرایط فجیع، ثبت های فوق العاده ای رو رقم میزنم.
تصمیم گرفتم همه چی رو به جون بخرم و وارد آب فریزری بشم. جالب بود رفیق جان باند سیار آورده بود، گوشیم رو با بلوتوث متصل کردم و یکی از قطعه های محبوبم که از «ماهلر» بود رو گذاشتم پلی بشه. کل منطقه رو فضای کلاسیک سمفونیک ۱۸۰۰ فرا گرفته بود، با دوربین و سه پایه رفتم توی آب... رفتم که رفتم؛ اما تازه چالش های اصلی شروع شدن. بدلیل فشار جریان آب و تخته سنگ ها سه پایه اصلأ رو زمین سوار نمیشد. قدرت من هم در حال تحلیل بود، پاها در حال سِر شدن بودن، بعضی از جاها لیز بودن، همه این ها یکطرف، خطر آبخوردگی دوربین و لنز بزرگترین چالش های پیش رو بود.
اما با تلاش فراوان بالاخره پایه ها رو کوتاه و بلند کردم و استوار تونست در مقابل فشار آب قد علم کنه و بمونه. از سه پایه و دوربین جدا شدم و از آب اومدم بیرون و ایندفعه کیف رو با خودم به موقعیت بردم، فیلتر پلاریزه رو از قاب درآوردم و به لنز متصل کردم، با اولین چرخش فیلتر کادر داخل دوربین از این رو به اون رو شد، تمام بازتاب های مزاحم از سطح آب و برگ ها و... حذف شد و رنگ ها اشباع شدن و... یه کادر معمولی تبدیل به بهشت شد!
سوژه اصلی کادرم رو آبشار انتخاب کرده بودم به همین دلیل ترکیب بندی من بر اساس آبشار چیدمان شد. قصد نصب فیلتر nd هم داشتم اما بدلیل نور کم منطقه تصمیم گرفتم از فیلتر استفاده نکنم اما چندین استاپ دیافراگم رو کوچکتر کنم، چون با فیلتر nd من زمان نوردهی وحشتناک زیاد میشد. همه چی مهیا بود که دکمه شاتر فشرده بشه، اما فاصله سایه و روشن به حدی شد که دوربین قادر به ثبت واضح نبود، برای همین تصمیم گرفتم عکس HDR ثبت کنم، قابلیت براکتینگ رو فعال و دو استاپ فاصله نوری رو تنظیم کردم؛ بالاخره طبیعت تسلیم شد و گذاشت ثبت بی نقصی رو رقم بزنم؛ با فشار ریموت سه شات با سه نوردهی مختلف گرفته شد و حالا بقیه کارها برای خونه بود، باید این سه عکس در فتوشاپ تلفیق و تبدیل به یک عکس میشدن و پروسس رو اون عکس اعمال میشد.
بهرحال کار من در طبیعت تمام شده بود، تمام تجهیزات سالم از آب رودخانه خارج شدن، اما پایی که ۳۰ دقیقه در آب صفر درجه ای بود دیگه جانی براش باقی نمونده بود.
«تراوش مایه حیات» خلق شد اما جان صاحب اثرش آب شد.
آدرس صفحه اینستاگرام من: instagram.com/PouyaPalizkar