آبشار زمرد

روز حویق و آبشارهای دوقولو رسیده بود. وسایلمو جمع کردم و به سمت حویق حرکت کردیم. راه نسبتآ طولانی ای از رشت تا حویق هستش. من هم هیجان زده بودم و هم استرس خراب شدن هوا و شلوغی رو داشتم. تلفیق این احساس های متفاوت معجون عجیبی رو در من به وجود آورده بود که ماحصل اون این بود که من اصلا آرام و قرار نداشتم. خیلی وقت بود که انتظار این روز رو میکشیدم، باید تمام تلاش خودمو به کار میبردم تا بهترین عکس ها رو ثبت کنم چون میدونستم فراهم شدن شرایط واسه اومدن مجدد آسون هم نیست؛ حداقل برای من. چند ساعتی رو در راه بودم و با هنزفری با آهنگا در عالم دیگه ای سیر میکردم. بالاخره وقتش رسید. من در حویق بودم... هم خوشحال و هیجان زده، و هم نگران. وارد مسیر آبشار شدیم و جاده های خاکی و سربالایی ها رو رد کردیم. به جایی رسیدیم که دیگه جاده ای نبود و فقط با نیسان افراد رو سوار میکردند و باز هم میبردند جلوتر. سوار نیسان شدیم و مسیر رو طی کردیم. وقتی پیاده شدم هوا کاملا ابری بود ، نگران باران بودم. بارون میتونست تمام برنامه ریزی ها رو کاملا بهم بریزه. متاسفانه همینطور شد، بارون اول نم نم بهم برخورد کرد و کم کم تند شد.

سریعآ یه آلونک از یه خانواده روستایی اونجا کرایه کردیم. واقعآ ناراحت و عصبی بودم. این همه انتظار و تهش هم هیچی... کیف دوربین و سه پایه رو گذاشتم توی آلونک و خودمم زیرش دراز کشیدم، چشمامو بستم و به صدای مهمان ناخوانده (باران) گوش دادم. همینطور چند دقیقه ای گذشت ، ولی بعدش احساس کردم از صدای بارون خبری نیست، یخورده صبر کردم، دیدم بارونی نمیاد دیگه واقعآ؛ خوشحال شدم، طبیعت بهم یه شانس دوباره داده بود. خیلی سریع کیف و سه پایه رو دوشم گذاشتم و رفتم به سمت آبشارها. مسیر کوهنوردی بود و یه نیم ساعتی فکر کنم در راه بودم. وقتی رسیدم با انبوه جمعیت برخورد کردم، واقعآ چه چیری ضدحال تر برای عکاس منظره ای که منظرش با آدم ها پر شده باشه؟

همه از آبشار عکس میگرفتن. اونور که آتیش هم روشن کرده بودن، یه سری ها توی آب بودن و از ارتفاع داخلش شیرجه میزدن. تصمیم فعلآ این بود که از این آبشار اولی عکس بگیرم. دوربین روی سه پایه گذاشتم و اقدام به ترکیبندی برای کادرم کردم. اما چون لنز من الترا واید هست، نمیتونستم اون کادر نزدیکی که آبشار در ذهنم بود رو زوم کنم. میشد که از فاصله دورتر هم عکس گرفت و در فتوشاپ تصویر رو کراپ کرد، ولی اینکار باعث افت شارپنس میشه و من هم شدیدآ روی این چیزها حساس هستم. کفش و جوراب رو در آوردم و شلوارم رو تا زانو دادم بالا، ریموت رو هم در جیب پشتم قرار دادم و وارد آب شدم تا فاصله نزدیکی با آبشار داشته باشم.

الان کادر من کادری که بود که دلم میخواست. و بعد برای اینکه تمام کادرم در فوکوس باشه تکنیک هایپرفوکال رو در آب اجرا کردم. اما چون لنز من فاقد نشانگر فواصل فوکوس هست، از متر مهندسی کمک گرفتم. در نهایت برای حس حرکت در تصویر، از تکنیک نوردهی طولانی استفاده کردم، برای اینکار باید محسبات ثانویه نوردهی رو متناسب با فیلتر ND محاسبه میکردم. بعد از انجام این مراحل، فیلتر رو روی لنز قرار دادم و با کمک ریموت و تایمر موبایل نوردهی رو به صورت استاندارد انجام دادم. عکس واقعآ عالی شده بود، اما چون کمی افراد از کنار کادر من عبور میکردن، شبح وار در تصویر ثبت شده بودن، اما در مرحله نهایی یعنی در فتوشاپ این شبح های عزیز از تصویر حذف شدن :)

امیدوارم لذت برده باشید.

تنظیمات:

  • دیافراگم: f/5
  • ایزو: 400
  • فاصله کانونی: 10mm
  • نوردهی: 83sec

آدرس صفحه اینستاگرام من: instagram.com/PouyaPalizkar